تاريخ اجرای برنامه :24 الی 26 مرداد 86
گزارش این پست مربوط به صعود قله سبلان در مرداد ماه 1386 می باشد که بنا به درخواست یکی از دوستان درج گردیده است ، امیدوارم مورد استفاده سایر عزیزان نیز واقع شود .... شاد و با نشاط باشید
به نام او، که همه هستی، از اوست
گزارش برنامه صعود به قله 4811 متری
سبلان - از مسير شرقی
استان اردبيل-سرعين- منطقه آلوارس
صعود به ارتفاعات بالای 4000 متر دارای خصوصيات و شرايط
ويژه ای است که ضعف فردی يا گروهی در يکی از اين موارد، به طور حتم منجر به اجرای
ناموفق برنامه خواهد شد. برخی از اين ويژگی ها عبارتند از:
هماهنگی های مربوطه قبل از اجرای برنامه
داشتن آمادگی جسمانی لازم در حد صعود قله بالای 4000 متر ، این بخش توسط اجرای پیش برنامه به یکی از قلل مشابه از نظر ارتفاع و مدت اجرای برنامه تامین می گردد و هر چه تمرین قبل از برنامه بیشتر باشد در صعود اصلی با مشکلات کمتری مواجه خواهیم شد .
برخورداری از تغذيه مناسب کوهستان
برخورداری از آمادگی تنفسی مخصوص
ارتفاعات ، چنانچه یک شب مانی در قل نزدیک 4000 متر باشد که مناسب است اگر قله ایی با این ارتفاع در نزدیک شما نبود می توانید در بلندترین قله منطقه خودتان یک شب مانی داشته باشید .
برخورداری از پوشش مناسب ، بدلیل اینکه شرایط آب و هوایی کوهستان متغییر است ، داشتن پوشاک مناسب در برنامه ها ، حتی در تابستان برای کوهنوردان الزامی است .
توجه به امر سرپرستی که در تیم ها ، چنانچه سرپرستی تیم به درستی انجام نشود یا فردی که در این سمت قرار می گیرد آمادگی لازم را نداشته باشد تیم را دچار مشکلات عدیده ایی می کند ، مقوله سرپرستی همواره به عنوان یک آیتم تاثیر گذار در اجرای درست برنامه ها مد نظر قرار گیرد .
و نکاتی ديگر
ظهر روز چهارشنبه 24/6/86 ساعت 13:15 از مبداء پژوهشکده واقع در جاده قدیم تهران - کرج به سمت شهر
سرعين واقع در استان اردبيل به راه افتاديم.
نفرات همگی شاداب
و سرحال بودند به طوريکه تقريبا تا انتهای مسير بيدار بوده و با يکديگر گفتگو می
کردند.شام را در گردنه حيران صرف نموديم .
در ساعت 23:45 به شهر سرعين رسيديم و بلافاصله در منزل
بستگان آقای پرویز ستوده شایق مستقر شديم. با آقای نجف پور يکی از کوهنوردان سرعينی که آشنايي
خوبی با جبهه های مختلف سبلان داشت هماهنگ شد که ما را تا ابتدای مسير صعود همراهی
نمايند. تا بخوابيم ساعت 1 بامداد شد و قرار گذاشتيم که در ساعت 3:45 دقيقه بيدار
شويم.
با صدای دلنشين اذان مسجد جامع سرعین از خواب بيدارشديم و
پس از انجام نماز و بستن تجهيزات به سمت محل قرار به راه افتاديم. آقای نجف پور در
ساعت 4:30 با يکدستگاه موتور تريل به ما ملحق شد .پس از آشنايي مختصر با ايشان
به سمت منطقه روستای آلوارس(Alvars) حرکت کرديم. روستای آلوارس بعد از روستای شایق در دامنه های سبلان واقع شده است . روستای شایق نزدیک کردن روستا به کارخانه آب معدنی واتا ( Vata )می باشد .
منطقه آلوارس دارای يک پيست اسکی است که متاسفانه به صورت
کارشناسی ساخته نشده است و به علت برخورداری نامناسب از گرمای خورشيد برف آن، مدت
زمان زيادی نمی پايد.
با روشن شدن هوا، کوهستان سبلان خودنمايي می نمود. در ساعت
5:30 در آلوارس بوديم و بعد از يک انتظار 30 دقيقه ای با يک دستگاه نيسان که از
آشنايان آقای ستوده بود به سمت "چای گوزی"ادامه مسير داديم.
در راه سگ های زيادی از ما استقبال نمودند که البته از ديد
آنان انجام وظيفه بود و شايد ما را خوش نمی آمد ولی آنچه به چشم می آمد هيکل بسيار
بزرگ برخی از آنان بود .
پياده روی ما در ساعت 7صبح از محل چشمه معروف به چای گوزی
که عشایر در اطراف آن چادر زده بودند شروع شد .تيم با نشاط بود و پس از گرفتن اطلاعات
ديداری منطقه از آقای نجف پور به اتفاق به سمت کوهستان اصلی به راه افتاديم. مناظر
صبح بسيار نشاط انگيز و مفرح بودند . عشاير در سمت چپ ما حضور داشتند و برخی اوقات
تعدای از سگ های آنان از ما استقبال و بدرقه راه می نمودند .بدين ترتيب در ساعت 8
صبح به نقطه استراحت اول يعنی موقعيت مرحوم حاتمی رسيديم. ارتفاع در اين
ناحيه 3683 متر از سطح دريا بود . در زمان اين پياده روی قادر بوديم مسير صعود
شمال شرقی را به وضوح ببينيم.
در حين پياده روی متوجه شديم که دوربين فيلمبرداری را جا
گذاشته ايم ولی چون مينی بوس رفته بود و کاری از دستمان بر نمی آمد اجبارا به
دوربين های عکاسي مان اکتفا نموديم.
با درگير شدن ما
در سينه سبلان تازه متوجه شديم که چه شيب وحشتناکی را بايد طی نماييم و احتمال
اينکه قوای جسماني مان يارای مقاومت را در اين زمان کم نداشته باشد زيادتر شد.
سرقدم ها کوتاهتر بود اما ديگر نمی شد از يک حد متعارف کمتر شود چون زمان اين
اجازه را نمی داد.
کم کم اثرات پهنه سبلان خود را نشان می داد و ما خود را
گمشده هيبت و بزرگی آن می يافتيم. هر يک از لکه های کوچکی را که در ديدار دوردست
ديده بوديم، اکنون به تخته سنگی بزرگ تبديل شده بودند. عبور از تخته سنگ ها اجرای
فرمول" سرقدم های کوتاه" را غير ممکن می نمود و اين مسئله منجر به اتلاف
انرژی بيشتر می شد.
مسير دارای شيب زیادی بود و تقابل با انبوهی از سنگ
های بزرگ و مسيرهای شنی ، حداکثر توان را از ما می گرفت. پس از پشت سر گذاشتن شيب
سنگی اول قدری استراحت کرديم . چند تن از چوپانان که در پايين دست قرار داشتند با
فرياد خود، ما را به سمت راست هدایت می کردند ، اما مسير ما دقيق و صحيح بود و اگر به
سمت مورد نظر آنها می رفتيم پس از 3 ساعت در راه صعود جبهه شمال شرقی ( اين مسير
را تا کنون سه بار افراد گروه طی کرده بودند) قرار می گرفتيم و اين به آن معنی بود
که زمان را بيش از حد از دست می داديم.
2 نفر از دوستان از ما جدا شده و راه پايين را در پيش
گرفتند و البته بعدا متوجه شديم که به آنها بسيار خوش گذشته و مورد استقبال عشاير قرار
گرفته اند.از ارتفاع 4000 به بعد حالات سردرد و سرگيجه در افراد تشديد می گردد و
به ناچار لازم است تصميمات مقتضی در اين خصوص اتخاذ شود.
ساعت
14:20 .
حرکت تيم بسيآر عالي است . دوستان به ويژه آقای
قاسم نژاد مرا تا ارتفاع 4650 متری ياری می کنند . آقای ستوده در همين ارتفاع در
انتظار من است. برای برگشتن هم بايد توان خود را تا ميزان 30 درصد صعود حفظ نمود.
در ساعت 14:30 :
به سنگ محراب می رسيم . اينجا مکان مقدسی است که زيارتگاه
بسياری از نيک فطرتان روزگار می باشد. وقت کم است و بايد به سوی درياچه رفت.
مسير دست يابی به درياجه دارای شيب زيادی نيست و می توان
درمدت زمان کمی فاصله طولی 400 متر و ارتفاعی حداکثر 50 متر آن را پيمود.دست يابی
به کناره درياچه يعنی قرار گرفتن در آغوش سبلان و تو گويي آب موجود درآن که قدمت
چندين هزار ساله دارد با آدمی صحبت می نمايد.
نماز شکر در بلندای سبلان عالمی دارد و دوستان اين دنيای
معنوی را فراموش نمی کنند.
ساعت 15:30 درياچه را ترک و راه پايين را در پيش می گيريم.
راه شنی و نامناسب صعود، اينک برايمان حرکتی تند و سريع را پايه گذاری می نمايد.
در مدت زمان سه ساعت، به پايين رسيده و در کنار موقعيت مرحوم حاتمی گرد هم می
آئيم. صعود موفقيت آميزبه بام سوم ايران عزيز را به يکديگر تبريک گفته و به طرف
محل قرارمان با خودرو نيسان به راه افتاديم.
در ساعت 18:30
در چای گوزی هستيم و به اتفاق همنوردان پس از نوشيدن آب بسيار سرد و
گوارای آن منطقه عشايری از آنان خداحافظی نموده و راهی محل قرارمان با مینی بوس می
شويم.
آقای نجفی مثل هميشه منظم و مرتب در انتظار ماست و به گرمی
در ابتدای پيست اسکی الوارس از گروه استقبال می نمايد.به سمت سرعين حرکت کرده و در
ساعت 21 در آب گرم موسوم به گاومیش گلی آنجا خستگی را از تن به در می نمائيم.
شب را در
منزل پدری آقای صمد نجفی در یکی از روستاهای حومه شهرستان اردبیل به سر می بريم و ساعت 6:30 اردبيل را به سمت تهران ترک می
نماييم .
آيا باز هم دامن
پر مهر سبلان پذيرای ما خواهد بود؟
آيا باز هم می توانيم توفيق دست يابی به آن را
داشته باشيم؟
اگر عزم
نموديم و خداوند نيز ياريمان نمود اين بار از مسير هرم ها يا مسير جنوب غربی سر به
فلک سبلان خواهيم گذاشت.
نفرات شرکت کننده:
پرويز ستوده شايق ، محمد رضا گلدوز ، غلامرضا اينانلو ، کريم حسنپور ،
محمد رضا ياوری ، اصغر يوسفيه ، مسعود امتی، نوربخش شمس ، سعدا... سهيليان ، شعبانعلی قاسم نژاد
، رضا غنی زاده
با تشکر از آقای یاوری بابت تهیه گزارش
پ ن :
تغییرات جزیی در گزارش اصلی داده شده است .
برخی دوستان از دیدن تصاویر زیاد خوشحال نبودند ، خواستم خوشحالی آنها را هم تامین کنم این گزارش بدون تصویر تقدیم حضورتان می گردد .