گزارش کوهنوردی آمریکایی در خصوص تیم ایرانی در برودپیک

نوشته یک کوهنورد آمریکایی که چند هفته‌ اخیر را با آیدین و مجتبی و پویا در منطقه هیمالیا بوده (این متن، ترحمه آخرین نوشته وبلاگ اوست). از متن:

"من آنقدر خوش شانس بوده ام که به کشورهای مختلف بروم و با آدم های مختلف آشنا شوم. بعضی از این آدم ها خوب بودند، بعضی ها بد و در موارد نادر به افرادی بر خوردم که یک حس قوی از خوب بودن در من برانگیخته اند، چیزی شبیه به نور سپیدی از شادی. این آدم ها بسیار کمیاب هستند و همان کسانی هستند که دنیا را بدل به جای بهتری برای زندگی همه ما می کنند. این افراد چنان کمیابند که اگر تعداد کمی از آنان از دست بروند تاثیر منفی بزرگی بر زندگی ما می گذارند. آیدین، پویا و مجتبی جزو همین افراد کمیاب هستند. دنیا روح جوان این سه نفر را کم می آورد؛ من هم. آنها دوستان من بودند و من از رفتن آنها غمگینم. قلب من با خانواده ها و دوستانشان است. تیم ایران همگی افرادی با استعداد و شخصیتی بزرگ بودند. آنها بازتاب بی نظیری از کشورشان بودند."

متن کامل:
گزارش یک کوهنورد آمریکایی
من کوهنوردان ایرانی را دیدم
اسکات یووری

تازه از هواپیما پیاده شده ام. هنوز خسته هستم و کمی از زماني که سفرم را آغاز کردم، سبک تر شده ام و دارم تلاش مي کنم که به زندگي عادي بازگردم. دلم براي همسر، خانواده و دوستان عزیزم تنگ شده بود و از همه شما براي پیام های تشویق آمیزتان ممنونم. سفر سختی بود با همه عناصري که در یک سفر بزرگ وجود دارد. متاسفانه این بار عنصر مرگ بر این سفر سایه انداخته بود.

روز 16 ژوئیه سه نفر از اعضاي تیم ایران که با هم کوهنوردي مي کردیم در یک اقدام باورنکردني راه جدیدي براي رسیدن به قله برود باز کردند. این یک دستآورد عظیم براي این کوهنوردان با استعداد ایران بود که از سال 2009 بر روي این مسیر کار مي کردند. شادي این دستآورد اما، دیري نپایید. کوهنوردان ایراني موفق نشدند طبق برنامه پایین بیایند و چندین شب را در ارتفاع 7800 متري گذراندند. از کمپ هاي پایین تر برایشان کمک فرستاده شد اما تلاش براي نجات آنها موفقیت آمیز نبود.

من در سکاردو بودم که خبر را شنیدم. با قلبي مملو از غم، سه دوست خیلي خوب را از دست دادم. در این سفر گمان نمي کردم دوستي پیدا کنم شاید فقط کسي که با او هم طناب بشوم. اما دوستی ها در مکان ها و موقعیت هاي عجیب و غریب شکل مي گیرد. تیم ایران را افرادی با توانایي هاي فردی بسیار بالا تشکیل می داد. من هفته هایم را در قراقروم در سایه دو غول گذارندم: کوه ها و انسان ها.

با کوهنوردان ایراني روز 10 ژوئن در اسلام آباد آشنا شدم. براي گرفتن مجوز و کمپ مشترک اقدام کرده بودیم. همگی نشسته بودیم و در مورد اینکه حمل و نقل به سکاردو چگونه خواهد بود، حرف مي زدیم. یکي از کوهنوردان تیم ما مجبور بود ویزایش را تمدید کند و یکي دیگر از افراد تیم ما چمدان هایش نرسیده بود. انتظار نداشتم که تیم ایرانی بجای اینکه هرچه زودتر خود را به کوه برساند، براي ما صبر کند. اما، خیلی زود دریافتم که کوهنوردان ایرانی انسان های خوش قلب، دوست داشتنی هستند که به فکر دیگران اند. از آنها پرسیدم که مشکلی نیست اگر چند روز صبر کنند و آیدین بلافاصله جواب داد:« مشکلي نیست. ما می توانیم صبر کنیم، هر کاری که باید انجام بدهید.»

این سفر سختی های زیادی داشت. ما مشکل مجوز صعود داشتیم و بجای پرواز باید از راه زمینی به سکاردو می رفتیم، اما بعنوان یک تیم واحد بر تمام مشکلات غلبه کردیم و نه بعنوان یک فرد. این برای کسانی که تنها چند هفته با هم بودند، غافلگیر کننده بود.

زندگی در کمپ اصلی با کوهنوردان ایرانی، فوق العاده بود. من از آنها یاد گرفتم چطور به زبان فارسی غذا را تعارف کنم و تشکر کنم. من هم به آنها همه اصطلاحاتی که به لهجه کالیفورنیایی می دانستم، یاد دادم. آنها مواد غذایی زیادی از ایران آورده بودند، پنیر، گوشت، ترشی، ماست، میوه خشک و آجیل. این تنها غذاي آنها برای سفرشان بود و مجبور نبودند آن را تقسیم کنند. اما آنها بسیار دست و دلباز بودند و دلشان می خواست ما با آشپزی کشورشان آشنا شویم از ما می خواستند غذا هایشان را بچشیم.

آنها همین بخشندگی را در کوه داشتند. یکی از کوهنوردان تیم ما، برایان، نزدیک کمپ 1 دچار سانحه شد. پای او از شش قسمت شکست. مجتبی از کمپ 3 پایین آمده بود و بسیار خسته بود با این وجود به برایان کمک کرد تا او را نجات بدهد.

من آنقدر خوش شانس بوده ام که به کشورهای مختلف بروم و با آدم های مختلف آشنا شوم. بعضی از این آدم ها خوب بودند، بعضی ها بد و در موارد نادر به افرادی بر خوردم که یک حس قوی از خوب بودن در من برانگیخته اند، چیزی شبیه به نور سپیدی از شادی. این آدم ها بسیار کمیاب هستند و همان کسانی هستند که دنیا را بدل به جای بهتری برای زندگی همه ما می کنند. این افراد چنان کمیابند که اگر تعداد کمی از آنان از دست بروند تاثیر منفی بزرگی بر زندگی ما می گذارند. آیدین، پویا و مجتبی جزو همین افراد کمیاب هستند. دنیا روح جوان این سه نفر را کم می آورد؛ من هم. آنها دوستان من بودند و من از رفتن آنها غمگینم. قلب من با خانواده ها و دوستانشان است. تیم ایران همگی افرادی با استعداد و شخصیتی بزرگ بودند. آنها بازتاب بی نظیری از کشورشان بودند.



وبلاگ اسکات پووری، 22 ژوئیه


این عکس را اسکات پوری، کوهنورد آمریکایی که چند هفته آخر با بچه‌ها بوده، در وبلاگش گذاشته. این اتوبوسی است که با آن از اسلام‌آباد تا پای کوه رفته‌اند.
او که به دوربین نگاه می‌کند، اگر اشتباه نکنم، مجتبی جراحی است و او که سمت راست تصویر، با دستبند سبز، مشغول گپ زدن است، آیدین بزرگی. پویا کیوان هم قاعدتا جلوتر مشغول حرف زدن با کوهنوردی دیگر یا راننده اتوبوس است.
این نگاه مجتبی جراحی دوستانش را تا سال‌ها درگیر می‌کند.

نقل از بهمن دارالشفایی در گوگل+

دريافت پيامك زمين‌لرزه‌هاي كشور

مركز لرزه‌نگاري كشوري به منظور اطلاع‌رساني رويداد زمين‌لرزه‌هاي كشور، با همكاري همراه اول (شرکت پردیس اول)، امكان دريافت اطلاعات زلزله‌هاي كشور با بزرگي 3.5 و بالاتر را براي مشتركين اين اپراتور فراهم كرده است.

مشتركين همراه اول مي‌توانند با ارسال پیش شماره تلفن مركز استان مورد نظر خود به شماره ٢٠١٢٣، اطلاعات زمين‌لرزه‌هاي اين استان و استان‌هاي هم‌جوار آن را دريافت نمايند. به عنوان مثال، در صورت ارسال پيش شماره شهر تبريز (٠٤١١) از طريق پيامك به شماره ٢٠١٢٣، اطلاعات زمين‌لرزه‌هاي با بزرگي 3.5 و بالاتر استان آذربايجان شرقي و استان‌هاي آذربايجان غربي، زنجان و اردبيل را دريافت خواهيد كرد. همچنين، با ارسال كد ٠٠٩٨، اطلاعات زمین‌لرزه های با بزرگي 3.5 و بالاتر سراسر كشور براي شما ارسال خواهد شد.

هزينه اشتراك سرويس مذكور، ١٠٠ تومان به ازاي دريافت هر تعداد پيامك در هر روز است. به اين معني كه در صورت دريافت يك يا چند پيامک در يك روز، تنها مبلغ ١٠٠ تومان از حساب مشترك كسر مي‌گردد. بديهي است كه هزينه مورد نظر تنها درصورت دريافت پيامك محاسبه مي‌گردد.

در صورتي كه پس از فعال‌سازي اين سامانه، مايل به ادامه دريافت پيامك زمين‌لرزه‌ها نبوديد، می‌توانید با ارسال عبارت لرزه خاموش  و یا larze off به شماره ٢٠١٢٣، سامانه را غير‌فعال نمایید.

منبع: مرکز لرزه نگاری کشور

اخبار تلخ از هیمالیا ، جعفر ناصری هم در ماناسلو ماندگار شد

به نقل از پایگاه اطلاع رسانی فدراسیون کوهنوردی :

     "امید آمحمدی" یکی از 3 کوه‌نورد ایرانی که به صورت مستقل در صعود اخیر به "ماناسلو" حضور داشته است، پس از بازگشت به کمپ اصلی این قله، طی تماسی از بروز حادثه‌ برای همنورد خود "جعفر ناصری" خبر داد.

وی اظهار داشت: روز پنج‌شنبه 21 اردیبهشت، براساس پیش‌بینی هوای مناسب اقدام به صعود قله نمودیم و در ساعت 18 موفق به صعود قله شدیم؛ اما در مسیر بازگشت که در شرایط تاریکی شب، دید کم و هوای دگرگون‌شده و نامساعد انجام گرفت، متأسفانه "جعفر ناصری" به صورت ناگهانی در شیبی تند سقوط کرد و جست‌وجوهای اولیه‌ی ما در منطقه‌ی سقوط بی نتیجه ماند.

وی تصریح کرد: ما به دلیل دید کم و شرایط نامساعد جوی مجبور به بیواک (شب‌مانی) در حدود ارتفاع 8000 متری شدیم.

"امید آمحمدی" با اشاره به این‌که به دلیل تمام شدن شارژ تلفن‌های ماهواره‌ای امکان تماس فراهم نبود، روز بعد نیز به جست‌وجو ادامه دادیم که بازهم بی‌نتیجه بود و در نهایت تصمیم به بازگشت گرفتیم. ضمن این‌که در ارتفاع 7500 با یک تیم مشترک ایتالیایی و کانادایی برخورد کردیم که به سمت قله در حرکت بود و به آنها موضوع حادثه و مختصات محل سقوط را ارائه کردیم.

وی و دیگر همنوردش "حسین صالحی" دیشب را در کمپ 3 به ارتفاع 7300 متری سپری می‌کنند و حوالی ظهر امروز به کمپ اصلی بازگشته‌اند.

"امید آمحمدی" در مورد خبر ارسالی تیم مشترک ایتالیا و کانادا که دو نفر از آنان نیز موفق به صعود قله "ماناسلو" شدند؛ افزود: سایر نفرات این تیم مشترک بر اساس مختصات ارائه شده، ضمن فرود تا بخشی از مسیر سقوط و جست و جوی محل؛ متأسفانه اثری از فرد حادثه دیده مشاهده نکردند. ضمن این که بر اساس ارتباط برقرار شده با شرکت نپالی طرف قرارداد؛ هم اکنون به دلیل ارتفاع بروز حادثه و شرایط نامساعد جوی؛ امکان جست و جوی هوایی و یا از طریق شرپاها وجود ندارد.

"جعفرناصری" متولد 1356 و اهل تهران بوده و در کارنامه‌ی خود صعود به قله "موستاق آتا" به صورت مستقل و صعود به قله ی "نان" در قالب تیم هیئت استان تهران را داشته است.

اخبار تکمیلی متعاقبا اعلام خواهد شد.


آخرین دیدار با جعفر ناصری :

آخرین روزهای اعزام به ماناسلو بود ، در فدراسیون بودم و جعفر ناصری را با کلی آزمایشات پزشکی جهت اخذ مجوز صعود برون مرزی می دیدم ، خوش و بشی و یادی از ملاقات او همراه با ساجده کشمیری و علی قادر در میدان راه آهن تهران نمویدم ، صعود زمستانی به دماوند  با طنابی که من در اختیارشان قرار داده بودم ، بهانه ایی شده بود برای دوستی های بعدی و افسوس ...... دوستان یکایک پر می کشند . یادشان ماندگار


ستاد اطلاع رساني و پيشگيري از حوادث كوهستان آغاز به کار کرد


پنجشنبه ۰۲ دی ۱۳۸۹ ساعت ۱۲:۲۲

پنجمين ستاد اطلاع رساني و پيشگيري از حوادث كوهستان در ارتفاعات شمال تهران از امروز آغاز به كار کرد. از نتايج چهار دوره فعاليت اين ستاد كه شامل سه دوره در زمستان و يك دوره در تابستان بوده است مي‌توان به كاهش آمار حوادث، صدمات و تلفات ناشي از حوادث و همچنين افزايش سطح آگاهي‌هاي عمومي اشاره كرد.

با توجه به فراخوان و برنامه ريزي‌هاي انجام شده از سوي هيات كوه‌نوردي استان تهران و استقبال گروه‌ها، باشگاه‌ها و هيئت‌ها؛ مقرر شده است 120 مربي كوه‌نوردي و راهنما با استقرار در 8 ايستگاه تعيين شده در چهار مسير اصلي كوه‌نوردي شمال تهران نسبت به آموزش چهره به چهره به كوه‌نوردان و كوه‌پيمايان اقدام كنند و ضمن اطلاع رساني به عموم در خصوص مسائلي همچون شرايط جوي نا مساعد، پوشاك و تجهيزات، نقاط حادثه خيز، مسيرهاي ايمن و ديگر موارد، نسبت به توزيع بروشورهاي آموزشي اقدام كنند.

اين بروشورها شامل اصول كوه پيمايي، سرمازدگي، بهمن، بقا در كوهستان، هواشناسي، مسير هاي ايمن كوهستان شمال تهران، حفاظت از محيط كوهستان است.

فعاليت اين ستاد با همكاري 10 هيات، باشگاه و گروه كوه‌نوردي از اين هفته آغاز خواهد شد و پس از آن به صورت منسجم تا ارديبهشت سال 1390 ادامه خواهد داشت.

مسيرهاي تعيين شده و گروه‌هاي مستقر در آنها به شرح زير است:
مسير جمشيديه، پناهگاه كلك چال باشگاه كوه نوردي اسپيلت و گره كوهنوردي بهمن
مسير جمشيديه، گردنه كلك چال، گروه كوه نوردي تهران
مسير دارآباد، دوراهي يال شن سياه، گروه كوه نوردي دخانيات
مسير دربند، پايگاه زنده ياد داودي، هيات كوه نوردي و صعودهاي ورزشي استان تهران
مسير دربند، گردنه شيرپلا، خانه كوه نوردان تهران
مسير دربند، جانپناه سنگ سياه، باشگاه كوه نوردان آرش
مسير دربند، قله توچال، باشگاه كوه نوردي و اسكي دماوند
مسير دركه، پناهگاه پلنگ چال،‌گروه كوه نوردي آسمان و هيات كوه‌نوردي شهر قدس

منبع: خبرگزاری فارس

فاجعه غم انگیز ریزش بهمن

فاجعه غم انگیز ریزش بهمن در جاده شمشک به دیزین15 بهمن 88

با کمال تاسف به اطلاع می رساند ریزش بهمن در جاده شمشک به دیزین منجر به حادثه غم انگیزی و جبران ناپذیری در کوه نوردی ایران شد.
در حدود ساعت 15:30 بعدازظهر روز گذشته 15 بهمن ماه 88، عده ای از کوه نوردان تهرانی عضو باشگاه کوه نوردی و اسکی دماوند که در منطقه گرده دیزین دوره آموزشی طی می کردند، در راه بازگشت به سمت وسیله های نقلیه خود که در فاصله ی از محل کلاس قرار داشت، در کنار جاده آسفالت که در آن یک دستگاه بلودزر نیز مشغول کار بود، طی چند مرحله دچار بهمن می شوند، بهمن از دهلیزی بالای سر آن ها سرازیر می شود و چند نفر از کوه نوردان، اسکی بازها و همچنین خودروی سواری را در خود فرو می برد، پس از آن عملیات امدادی به سرپرستی کاوه کاشفی ریاست هیئت کوه نوردی استان تهران آغاز می شود، طی این عملیات 49 نفر نجات می یابند، متاسفانه 8 نفر از همنوردانمان در این حادثه زیر بهمن مانده و جان خود را از دست دادند، که پیکر 2 نفر از آنان روز پنج شنبه و 6 نفر دیگر روز جمعه پیدا می شود.


احتمال می رود علت اصلی بهمن ایجاد صدا به دليل فعاليت لودر و تجهيزات جاده‌اي بوده باشد.

جان باختگان این حادثه غم انگیز:
1- فرشاد خليلي خوشه مهر (مربی پیشکسوت و رئیس کارگروه اسکی کوهستان فدراسیون کوه نوردی)
2- علي‌اكبر ابراهيم‌زاده
3- مجيد شه‌پري
4- مهدي خراساني
5- حميد كاظم‌زاده
6- اكبر كشاورز
7- سعيد طاهري
8- ناديا نجفي
کوه نوردان نجات یافته:مينا رسولي، فرشته برزا عباس شفاهي،‌ مژگان سلطاني، عاطفه عمويي،‌ محبوبه پازوكي، سارا عبدالمحمدي، سارا نجفي، معصومه رجبي، مينا دهقاني، الهام احمدي ، علي غضنفري، محمد رضا پيراسته، حسين حيدري مقدم، مرتضي چراغعلي، حسن بيدرفته، صادق سجادي، پرويز شجاعي، شاهرخ ساسان، پيمان ثروت، فرشيد ابوافضل زاده ، سيد جواد درخشان (به دليل شكستگي كمر در بيمارستان بستري شده است).
اسكي بازان نجات یافته:
بهناز وطن پور، گلنوش اخوان، الناز حنيفی، سارا حنيفی، رويا روزبهانی، ساسان رسامی، احسان رحيمی، مرتضی حسينی، ميلاد تيموری، رضا فلاحيان، كاميلا ارشدی، شوان فلاحيان، كيوان طايفه حاجيلو، سعيد معينی، مروت محمديان، اميرحسين مرتضوی، حسين هدايت، امير سلطانيان، اشكان ابرنژاد، محمدعلی حسن زاده، محمد فتحی، امير پورنعمت.

حادثه در ولنجک

   روز خوبی بود ، هوا سرد ولی قابل تحمل ، من به اتفاق حسین عسکری روز قبل قرار گذاشتیم دوتایی به کوه برویم . خوب من هم مسیر ساده ایی رو پیشنهاد کردم . همه چیز خوب بود می خواستم از هر چه زیبایی است بنویسم ولی در نزدیکی ایستگاه پنجم اتفاقی را شاهد بودم که بسیار متاثر شدم .
مشکلی برای یکی از کوهنوردان پیش آمده بود ، در مسیر چند نفر را دیدیم که بالای سر یکی ایستاده اند و گویا آن فرد نیز مشکلی داشته و دراز کش در مسیر روی برف قرار داشت . گویا سابقه بیماری داشته چون مسیر اصلاً خطرناک نبود . به دنبال پزشک می گشتند ولی کسی نبود . کمک های اولیه ناقص ما هم بهبودی خاصی به دنبال نداشت .  تصمیم گرفتیم او را به ایستگاه پنج منتقل کنیم ، خیلی با سختی این کار رو انجام دادیم . در ایستگاه پنج که در همانروز بیش از هزار نفر در کوه بودند خبری از یک پزشک هم نبود . امدادگران در نزدیکی ایستگاه رسیدند ولی چه کاری از دست شان می آمد .

قبل از ایستگاه پنجم توچال - 870929

 نمی دانم وضعیت آن شخص چه شد ولی اوضاع عمومی او تا آخرین لحظه ایی که من در کنارش بود تعریفی نداشت ولی ندای کوهنوردان با توجه به اینکه بستر کوهستان گسترده است ، این است که :

 حداقل در مسیرهای اصلی پیش بینی های لازم دیده شود . تا شاهد چنین حوادثی در نزدیک مراکز پر تردد مانند ایستگاه پنجم توچال در ولنجک نباشیم .
آیا وقت آن نرسیده که در حوادث اینچنینی اکیپ کمک رسانی مستقر شوند .